با یکی از علماء قدیمی در مورد روحیات چپ‌ها و مجاهدین خلق، صحبت می‌کردم، می‌گفت: زمان قبل از انقلاب آن‌ها یک ویژگی مهم و مشترک داشتند که همین ویژگی‌ هم موجب شد بعد از انقلاب کم کم تغییر ایدئولوژی دادند و از اسلام دست‌کشیدند و جهت مبارزاتشان هم عوض شد.

آنها ت را کلا قبول نداشتند و می‌گفتند از میان ها ما فقط امام و آقای طالقانی را قبول داریم، در راه مبارزاتشان هیچ کاری با بقیه ون نداشتند و خودشان را علامه می‌دانستند و در همه موضوعات نظریه پردازی، بعد هم بر اساس آن‌ عمل می‌کردند ولو جان یا آبروی کسانی در میان باشد.»

 

وقتی زندگی شهداء خصوصا شهدای برجسته را بررسی می‌کنیم، همه آنها دستشان در دستان یک عالم ربانی بوده است و نَفَسِ آن عالم در تربیتشان تأثیر جدی داشته است و برعکس وقتی  زندگی افراد یا جریان‌های مختلفی که در طول انقلاب راه خود را عوض کردند و از انقلاب جدا شدند را بررسی می‌کنیم تقریبا همه آنها، با هیچ عالم ربانی ارتباط نداشته‌اند.

 

در دعای ندبه می‌خوانیم:

أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ‏ الْأَوْلِیَاءُ»

کجاست آن وجه اللهی که اولیاء به آن توجه می‌کنند. همه کس نمی‌توانند به او توجه کنند کسانی که اولیاء الله هستند به حضرت توجه می‌کنند و به واسطه آن‌هاست که ما نیز به حضرت حجت(عج) توجه می‌کنیم و متصل می‌شویم.

 

برای اتصال به جریان ولایت اللهی باید ظرفیت این اتصال وجود داشته باشد و هر کسی به واسطه‌ای که متناسب اوست به ولایت الهی متصل می‌شود.

کسی چون امیرالمؤمنین(ع) به واسطه ولایت حضرت رسول(ص) به ولایت الهی متصل می‌شود و کسانی چون اهل بیت(علیهم السلام) به واسطه ولایت امیرالمؤمنین(ع) و حضرت صدیقه (س) به ولایت پبامبر(ص) و خداوند متصل می‌شوند.

 

این مسأله نیاز به وجود واسط‌ برای تمسک و چنگ زدن به ریسمان ولایت اللهی بعد از اهل بیت(علیهم السلام) نیز ادامه دارد، چون ما ظرفیت اتصال مستقیم با حضرات معصومین(علیهم السلام) را نداریم، واسطه‌هایی که اولیاء اهل بیت(علیهم السلام) و اولیاء الله نامیده می‌شوند، وجود دارند که آنها واسطه فیض استفاده ما از معضومین هستند.

 

در روایتی از امام کاظم (علیه السّلام) که بالاترین مرتبه ورع میان جمع کثیری از شیعیان را به اولیاء خود اختصاص می‌دهد آمده است:

من از پدرم بسیار می‌شنیدم که می‌فرمود: از "شیعیان ما" نیست کسى‏ که ورع او چنان مشهور نباشد که ن پرده‏نشین که در اجتماع حضور ندارند نیز از ورع او سخن نگویند و از "اولیاء ما" نیست کسی که در شهرى که ده هزار نفر از خلق‌الله در آن هستند پارساتر از او میان آنها باشد.

لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ لَا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّرَاتُ بِوَرَعِهِ فِی خُدُورِهِنَّ وَ لَیْسَ مِنْ أَوْلِیَائِنَا مَنْ هُوَ فِی قَرْیَةٍ فِیهَا عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ فِیهِمْ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ أَوْرَعُ مِنْهُ.» [الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏۲؛ ص: ۷۹ ]

 

در حدیثی از امام صادق(ع) در مورد غیبت حضرت حجت(عج) آمده است: خداوند می‌داند که اولیاء‌الله در زمان غیبت در وجود حضرت شک نمی‌کنند و اگر می‌دانست شک می‌کنند چشم برهم زدنی حجت خود را از ایشان پنهان نمى‏داشت.

وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِیَاءَهُ‏ لَا یَرْتَابُونَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ یَرْتَابُونَ مَا غَیَّبَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ وَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ‏ إِلَّا عَلَى رَأْسِ شِرَارِ النَّاسِ‏.» [همان؛ ج‏۱؛ ص: ۳۳۳ ]

شناخت "اولیاء اهل بیت(علیهم السلام)" خود یک نعمت و مصداق اکرام الهی است؛

در زیارت عاشورا در مناجات با امام حسین(ع) می‌گوییم:

فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ- وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکُم‏ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»

یعنی خداوندی ما رابه واسطه شناخت شما حضرات و نیز شناخت اولیاء شما اکرام کرده است؛

در قسمت دیگری از زیارت عاشورا می‌گوییم:

أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَیْکُمْ بِمُوَالاتِکُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِیِّکُم‏»

به واسطه پیروی از شما و اولیاء شما به خداوند تقرب می‌جوییم.[۱]

در یکی از خطبه‌های‌ نقل شده از حضرت امیر(ع) ایشان سخن از اولیائی برای اهل بیت (علیهم السلام) می‌گویند که پیروانی دارند و حضرت از شوق دیدارشان آه می‌کشند:

خداوندا من می‌دانم قطعا بساط علم برچیده نمی‌شود و چنین نیست که کفر و ضلالت همه زمین را فراگیرد.

و قطعا زمینت را از حجت خودت بر مخلوقاتت خالی نخواهی گذاشت، حجتی که یا ظاهر است و اطاعت نمی‌شود یا خائف و پنهان، تا حجت تو باطل نشود و چنین نباشد که مردم حجت نداشته باشند.

و اولیاء تو گمراه نشوند بعد از آنکه آنان را هدایت نمودی؛

وَ لَا یَضِلَّ أَوْلِیَاؤُکَ‏ بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَهُمْ»

ولى آنها کجایند و چقدر؟ آنها تعدادشان اندک و از لحاظ ارزش نزد خداى- جل ذکره- بسیار بزرگند؛

أَیْنَ هُمْ وَ کَمْ أُولَئِکَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ قَدْراً»

آنها پیرو پیشوایان دین، (امامان هدایت کننده) هستند، ائمه‌ای که به آدابشان پرورش یافته و به راه آنها رفته‏اند.

الْمُتَّبِعُونَ لِقَادَةِ الدِّینِ- الْأَئِمَّةِ الْهَادِینَ الَّذِینَ یَتَأَدَّبُونَ بِآدَابِهِمْ وَ یَنْهَجُونَ نَهْجَهُمْ»

اینجاست که علم و دانش آنها را به حقیقت ایمان کشاند و جان‌هایشان پذیرای پیشوایان دانش گردد و آن احادیثى که بر دیگران مشکل آید براى ایشان دلنشین باشد و به آنچه تکذیب‏کنندگان، از آن وحشت دارند و مان سرباز میزنند انس و الفت دارند.

آنها پیرو اهل بیت(علماء) هستند، براى اطاعت خداى تبارک و تعالى و اولیائش با اهل دنیا معاشرت کنند و نسبت به دین و براى ترس از دشمن خویش تقیه را آئین خود سازند، روح‌هاى ایشان بمقام بالا مربوط است.

عالمان این اولیاء الله و پیروان آنها در زمان حاکمیت باطل امکان گفتن حق و احقاق آن را ندارند و منتظر ظهور دولت حق هستند و خدا هم با کلمات خود حق را ثابت خواهد نمود و باطل را از میان ببرد.

فَعُلَمَاؤُهُمْ وَ أَتْبَاعُهُمْ خُرْسٌ صُمْتٌ‏ فِی دَوْلَةِ الْبَاطِلِ مُنْتَظِرُونَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ وَ سَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَ‏ بِکَلِماتِهِ‏» وَ یَمْحَقُ الْبَاطِلَ»

 

هاى هاى، خوشا بحال این "اولیاء‌الله" که در زمان صلح و آرامش بر دینشان شکیبائى ورزیدند،

هَا هَا طُوبَى لَهُمْ عَلَى صَبْرِهِمْ عَلَى دِینِهِمْ فِی حَالِ هُدْنَتِهِمْ»

 

وای از اشتیاق به دیدارشان در زمان ظهور دولتشان،

وَ یَا شَوْقَاهْ إِلَى رُؤْیَتِهِمْ فِی حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِمْ»

 

خدا ما و ایشان و پدران و همسران و فرزندان نیکو کارشان را در بهشت برین جمع خواهد کرد.

وَ سَیَجْمَعُنَا اللَّهُ وَ إِیَّاهُمْ فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ‏ وَ مَنْ صَلَحَ‏ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ*». [الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏۱؛ ص: ۳۳۵]

 

رشته ولایت الهی از اهل بیت(علیهم السلام) به اولیاء ایشان که از علماء ربانی و اهل ورع هستند می‌رسد و در زمان غیبت به واسطه پیروی از این اولیاء الله است که ما به ولایت حضرت حجت(عج) می‌رسیم؛

همانطور که بارها از علمای متقی زمان خود چون حضرت امام، آیت‌الله بهجت، آیت‌الله بهاء الدینی، علامه طباطبایی و. شنیده و در مورد برخی از دیگر علمای معاصر خود نیز دیده‌ایم، مراتبی از ولایت تکوینی نیز به فضل خداوند به این اولیاء الله داده می‌شود.[۲]

حاشیه:

[۱] برخی موالات را در چنین مواردی به صرف محبت ترجمه می‌کنند در حالی که موالات اگر نسبت به مقام بالاتر باشد به معنی محبت همراه با پیروی و اطاعت است و اگر نسبت به کسانی که در یک مقام هستند باشد به معنی محبت همراه با مسئولیت پذیری است.

[۲] استاد مطهری در کتاب انسان کامل در توضیح معنای قرب الهی این مطلب را توضیح می‌دهند.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها